خبرهای ویژه

» ایران » جنگ دوست داشتنی

تاریخ انتشار : 1399/08/27 - 10:33

 کد خبر: 14007
 1266 بازدید

جنگ دوست داشتنی

سعید تاجیک رزمنده‌ی جبهه‌های جنوب در کتاب جنگ دوست داشتنی، خاطرات و لحظاتی را در جنگ روایت می‌کند که کمتر افرادی به ویژه خبرنگاران داخلی و خارجی دیده‌اند.

سعید تاجیک رزمنده‌ی جبهه‌های جنوب در کتاب جنگ دوست داشتنی، خاطرات و لحظاتی را در جنگ روایت می‌کند که کمتر افرادی به ویژه خبرنگاران داخلی و خارجی دیده‌اند.

نویسنده این اثر را در دوران جنگ تحمیلی نوشته اما انتشار آن تاکنون به تأخیر افتاده است. او در جنگ انسان‌هایی خلق می‌کند که واقعیت داشته‌اند و اکنون شبه اسطوره هستند؛ مردان بزرگی که همگی در به وجود آمدن داستان‌هایش نقش مشابهی ایفا می‌کنند؛ شهید همت و باکری برای او فرماندهانی می‌باشند که تاریخ این مرز و بوم فقط می‌توانست آن‌ها را بیافریند. تاجیک در این کتاب سعی دارد تا چهره‌ی آنان را زیبا به نمایش بگذارد.

این اثر اغلب دربردارنده‌ی خاطرات طنز‌آمیز و شوخ‌طبعانه‌ی حضور او در جبهه‌های هشت ساله‌ی دفاع مقدس است. وی با بهره‌گیری از ذهن توانمندش، بدون وجود یادداشت روزانه، جزئیات مربوط به حوادث و اشخاص را به خاطر داشته و با زبانی طنز به تحریر درآورده که واقعاً در اکثر موارد در این امر موفق شده است.

در میان خاطرات او، هم طنزهای مبتنی بر موقعیت طنز‌آمیز و هم طنزهایی که مبتنی بر ظرفیت‌های زبانی به چشم می‌خورند و در هم آمیختگی این دو شیوه، اثر او را خواندنی و ارزشمند نموده است. خاطره‌گویی‌های وی در مورد کسانی می‌باشد که پرهیزگار و پاک‌دامن نبودند، از همین مردم عادی و از نقاط فقیر‌ شهر آمده بودند و مثل همه‌ی ما روزگار می‌گذراندند.

سعید تاجیک سال ۱۳۴۵ در یکی از محله‌های فقیرنشین شهر ری متولد شد. او زمانی که در سال ۱۳۶۲ به جبهه اعزام گشت نوجوانی هفده ساله بود اما تجربه‌ی حضورش در بطن رویدادی چنان عظیم باعث شد تا با ذهنی بارور و سرشار از مضامین ناب به زندگی عادی برگردد. رویکرد شوخ‌طبعانه‌اش به جنگ از وی نویسنده‌ای متمایز به وجود آورده است.

این اثر کارنامه‌ی فرهنگی و رزمی نویسنده‌ی جوان و خوش ذوق‌اش محسوب می‌شود. جدول‌های این کارنامه با عنوان‌هایی پر شده‌اند که نشان دهنده‌ی یک زندگی طبیعی در میدان‌های نبرد هستند. جنگ با طنز و شوخی‌، به سختی کنار هم قرار می‌گیرند اما وقتی با هم بیایند هر دو زیباتر خواهند شد. تاجیک با این کتاب به دارایی‌های زلال و معنوی جنگ اضافه کرده است.

در بخشی از کتاب جنگ دوست داشتنی می‌خوانیم:

آن روز و شب گذشت. چند شب بعد قرار شد به مواضع دشمن فرضی حمله کنیم. ساعت نه و نیم شب به کلیه نیروها دستور حرکت داده شد. پشت سر هم در یک ستون منظم قرار گرفتیم. حرکت از شرق به سمت غرب بود. تپه ماهورها یکی پس از دیگری از زیر پا می‌گذشت. ساعت دوازده شب دستور دادند سر جایمان بنشینیم. همین‌طور که نشسته بودیم، ناگهان صدای سوراخ شدن وضوی یکی از بچه‌ها گوشمان را نوازش داد. با شنیدن این صدای بی‌موقع و غیر منتظره، همه بچه‌ها زدند زیر خنده. فرمانده دسته که چند قدم دورتر ایستاده بود، با شنیدن این صدا خود را به محل وقوع حادثه رساند و به طرف با صراحت تذکر داد و گفت: «خودت را جمع و جور کن!» آن بنده خدا هم که شرمنده شده بود، کمی جابه‌جا شد و چیزی نگفت.

مدتی نگذشته بود که دوباره صدای شلیک چند رعد و برق از ناحیه همان بنده خدا به گوشمان خورد. این بار بچه‌ها با صدای بلند قهقهه زدند و گفتند: «این بنده خدا آب و روغن قاطی کرده!» فرمانده دسته بالای سر آن بخت برگشته رفت و با لحن تندی گفت: «بلند شو ببینم!» وقتی از جایش بلند شد، دستور نشستن و بر خاستن داد. آن ننه مرده که از کارش شرمنده بود، پس از چند بار نشستن و بر خاستن، سر جایش نشست و مشغول خاک‌بازی شد. نیم ساعت آن جا توقف کردیم و بعد دستور آمد به راهمان ادامه دهیم. ستون رفته‌رفته از غرب به سمت جنوب تغییر موضع داد تا اینکه به اولین موانع دشمن فرضی رسیدیم. صدای شلیک دوشکا، چهار لول و انفجار خمپاره منطقه را به لرزه در آورد. شلیک قبضه‌ها حدود بیست دقیقه طول کشید. پس از مدت کوتاهی مواضع دشمن فرضی به دست بچه‌ها فتح شد و به طرف اردوگاه حرکت کردیم.

 

انتهای پیام/


برچسب ها : ,
دسته بندی : ایران , خاطرات و زندگینامه , نویسندگان کتاب انقلاب، دفاع مقدس و شهدا , کتاب جنگ
ارسال دیدگاه