خبرهای ویژه

» ایران » آوازهای یک تردست/چهارده ساله ای که مرگ را به بازی گرفت

تاریخ انتشار : 1402/10/02 - 5:09

 کد خبر: 14287
 140 بازدید

آوازهای یک تردست/چهارده ساله ای که مرگ را به بازی گرفت

در جایی از کتاب "آوازهای یک تردست" آمده است: ستون از من فاصله گرفته بود خواستم از او خداحافظی کنم. همین طور که روی زمین افتاده بود با هر دو دستش ساق پای چیم را گرفت. سعی کردم پایم را از دستش رها کنم؛ اما محکم پایم را گرفته و به سینه اش چسبانده بود. پایم را با قدرت کشیدم او هم با پای من روی زمین کشیده شد. ستون را دیگر نمیدیدم وحشت وجودم را گرفت...

 

 

 

آوازهای یک تردست خاطرات

خودنگاشت عبدالرضا طرازی

ناشر: سوره مهر

:نویسنده: عبدالرضا طرازی

نقد و بررسی اجمالی

تدوین: راحله صبوری

سوره مهر

این کتاب بر اساس خاطرات عبدالرضا طرازی نوشته شده است. قصه ی کتاب به رزمنده ای اختصاص دارد که دوران نوجوانی اش را در جبهه های غرب جنوب و کردستان میگذراند. این کتاب به این ملت با عنوان خاطرات تردست اختصاص پیدا کرده که حوادث غریبی در آن روایت میشود و جالب اینکه بعد از جنگ شغل و حرفه ای این رزمنده تر دستی میباشد.

 

مجروح یک عکس در دستش بود آن عکس را به من نشان داد. عکس دختر کوچکش بود گفت من زن و بچه دارم تو را به خدا من را با خودت ببر

ستون از من فاصله گرفته بود خواستم از او خداحافظی کنم. همین طور که روی زمین افتاده بود با هر دو دستش ساق پای چیم را گرفت. سعی کردم پایم را از دستش رها کنم؛ اما محکم پایم را گرفته و به سینه اش چسبانده بود. پایم را با قدرت کشیدم او هم با پای من روی زمین کشیده شد. ستون را دیگر نمیدیدم وحشت وجودم را گرفت. نمی دانستم ستون به کدام سمت رفته است با پای راستم یک ضربه به دستش زدم اما باز رهایم نکرد آن قدر با پوتین به دستش زدم تا رهایم کرد عکس دخترش در دستش مچاله شده بود. هوا رو به تاریکی میرفت اگر ستون را پیدا نمی کردم با شهدا و مجروحانی که روی زمین بودند هیچ فرقی نداشتم

دفتر ادبیات و هنر مقاومت ۲۸۵ جنگ ایران و عراق خاطرات ۲۳۸

 

آلبوم اختصاصی عکس رزمنده دفاع مقدس و صاحب اثر کتاب آوازهای یک تردست، برادر عبدالرضا طرازی

 

 


برچسب ها : , , , , , , , , , , , , , ,
دسته بندی : ایران , خاطرات , دفاع مقدس , فرهنگی , نویسندگان کتاب انقلاب، دفاع مقدس و شهدا , کتاب جنگ
ارسال دیدگاه